هدیه – قسمت پنجم
0

هدیه – قسمت پنجم

هدیه – قسمت پنجم جوان در حالیکه مدتی طولانی در اطراف دریاچه قدم میزد، به موهبت و حرفهای پیرمرد فکر میکرد : ” این هدیه ای است که باید خودت به خودت بدهی. تو هنگامی که جوان بودی، بیشتر از موهبت  اطلاع داشتی، اما الآن به سادگی، آن را فراموش کرده ای. ”  به یاد […]