هدیه7 فیلم ها

هدیه – قسمت هفتم
0

هدیه – قسمت هفتم

هدیه – قسمت هفتم هفته بعد، جوان هنگام کار یادداشتهای خود را مرور کرد. او اینها را هنگام صحبت با پیرمرد یادداشت کرده بود.  سپس به خاطر آورد که از آموخته هایش استفاده کند. یک دقیقه وقت صرف کرد تا در ” حال ” باشد . نفس عمیقی کشید، به دور و برش نگاهی انداخت، […]
هدیه – قسمت ششم
0

هدیه – قسمت ششم

هدیه – قسمت ششم وجود ( بودن )    لحظه ای که پیرمرد دید جوان با لبخند و برقی در چشمانش به او نزدیک میشود، فریاد زد: ” مانند کسی هستی که موفق به یافتن موهبت شده است. ”  جوان با هیجان گفت: ” کشف کرده ام! ”  پیرمرد نفس راحتی کشید. او میدانست که […]
هدیه – قسمت پنجم
0

هدیه – قسمت پنجم

هدیه – قسمت پنجم جوان در حالیکه مدتی طولانی در اطراف دریاچه قدم میزد، به موهبت و حرفهای پیرمرد فکر میکرد : ” این هدیه ای است که باید خودت به خودت بدهی. تو هنگامی که جوان بودی، بیشتر از موهبت  اطلاع داشتی، اما الآن به سادگی، آن را فراموش کرده ای. ”  به یاد […]
هدیه – قسمت چهارم
0

هدیه – قسمت چهارم

هدیه – قسمت چهارم هرچه خشم جوان شدت میگرفت،  کیفیت کارش پائین می آمد و نزد اطرافیان طوری رفتار میکرد که  انگارموضوع ترفیع چیز مهمی نبوده است . اما در اعماق وجودش درباره ی خود به شک افتاده بود، ” آیا واقعا لیاقت پیشرفت را دارم؟ ”  زندگی خصوصی جوان نیز بهتر از این نبود. […]
هدیه – قسمت سوم
0

هدیه – قسمت سوم

هدیه – قسمت سوم شما از قبل می دانید موهبت چیست.  شما از قبل  میدانید کجا آن را پیدا کنید، و شما از قبل می دانید چگونه موهبت می تواند شما را شاد و موفق کند. هنگامی که جوان تر بودید  اینها را بهتر می دانستید. اما به سادگی آنرا فراموش کرده اید.    پیرمرد […]
gift
0

هدیه – قسمت دوم

هدیه – قسمت دوم موهبت  روزی روزگاری پسرکی به صحبتهای پیرمرد فرزانه ای گوش میکرد، و به این ترتیب درباره ی موهبت  مطالبی  میآموخت.  پیرمرد و پسرک بیش از یک سال بود که همدیگر را می شناختند، و از صحبت با یکدیگر لذت می بردند.  یک روز پیرمرد گفت: ” موهبت با ارزش ترین هدیه […]
هدیه – قسمت اول
0

هدیه – قسمت اول

هدیه – قسمت اول یک روز بعدازظهر ” بیل گرین ” تلفنی از  ” لیزا مایکلز ” داشت. بیل مدتی با لیزا همکار بود. لیزا شنیده بود که بیل به موفقیت بزرگی دست یافته است. و بدون فوت وقت به این مطلب اشاره کرد: ” میتوانم خیلی زود شما را ملاقات کنم؟ “. بیل احساس […]