۶ نوع رئیس اعصاب خردکن و روش تا کردن با هر کدام از آن‌ها

۶ نوع رئیس اعصاب خردکن و روش تا کردن با هر کدام از آن‌ها

داشتن یک رئیس بد، مشکلی فراتر از آن مشکلاتی است که در موردشان یک غرغر ساده به دوستان یا پیش‌خدمت رستوران بکنید و خلاص . یک رئیس بد می‌تواند با در میان نگذاشتن بازخورد و راهنمایی‌هایی مرتبط با کارتان و یا اختصاص دادن امتیاز منفی به عملکرد شما، زندگی حرفه‌ای‌تان را تحت‌الشعاع قرار دهد.

اگر با انصاف باشیم، باید بگوییم اکثر رئیس‌های بد در واقع آدم‌های بدی نیستند – بلکه آدم‌هایی خوب در نقش‌هایی اشتباه‌اند. ولی خبر خوب این‌که معمولا چنین وضعیتی قابل مدیریت، در اختیار گرفتن و برگردانده شدن به نفع شما خواهد بود.

رئیستان چه آمار بگیر باشد و چه بدجنس، می‌توانید با این روش‌ها کنترلش کنید و سلامت عقلتان را حفظ کنید.

۱. رئیس ریزبین و جزئی‌نگر

رئیستان می‌خواهد تک تک ایمیل‌هایتان را بخواند. نه اینکه فقط بخواهد رونوشتی از تمام ایمیل‌هایتان برایش ارسال کنید، نه، بلکه می‌خواهد بالای سرتان بایستد و تک تک کلمات را به شما دیکته کند. حتی برای شسته شدن لیوان‌ها هم برنامه می‌چیند. استانداردهای مخصوص خودش را برای تعویض جوهر دستگاه کپی دارد. دارد دیوانه‌تان می‌کند.

استراتژی

شما هم مثل او جزئی‌نگر شوید تا کنترل اوضاع دست خودتان باشد. در تقویم روزانه‌تان زمان کارها را هم مشخص کنید، حتی اگر شده برای هر روز. سر جلسات اول صبح، ریز کارهای آن روزتان را مشخص کنید. از او بپرسید دوست دارد چگونه کارها پیش بروند. بپرسید دوست دارد نتیجه نهایی را ببیند یا خیر. بپرسید آیا ترتیب کارها مطابق میلش هست یا نه. بپرسید باید هنگام تایپ از چه فونتی استفاده شود. بپرسید آیا لازم است جلسه‌ی دیگری هم بعد از ناهار برگزار کنید یا خیر. هر چه می‌گوید یادداشت کنید و انجام دهید.

خلاصه اینکه، آنچه می‌خواهد در اختیارش قرار دهید و بعد کلی هم از خودتان اضافه کنید. نتیجه کار می‌تواند یکی از موارد زیر باشد (که همه پیشرفت به حساب می‌آیند):

  • عاشق کارتان می‌شود! هر چند که هنوز هم رئیس جزئی‌نگری دارید، اما حداقل الان از شما راضی است.
  • آن قدر ریز می‌شوید که دیگر اعصاب رئیستان هم خرد می‌شود و می‌گوید «خودت انجامش بده.» موفقیت!
  • شاید به مرور زمان، در چند هفته و یا چند ماه اعتمادش را جلب کنید. حالا او از همه ایراد می‌گیرد – به جز شما.

۲. رئیس دست و پا چلفتی

رئیستان هیچ ایده‌ای از مدیریت کردن و اینکه شما چه کاره‌اید ندارد. و وقتی سراغتان می‌آید و می‌گوید دارید کارتان را اشتباه انجام می دهید… خب، مسلم است که نه، اشتباه انجام نمی‌دهید. او تمام کارکنان و مشتریان را از خود می‌راند. بلد نیست رونوشت گمنام (BCC) بنویسد و توانایی مدیریت جلسات را ندارد. جملاتی مثل «بیایید در توییتر ایمیلش کنیم.» را به کار می‌برد. کلا آبروبر است دیگر!

این مطلب را هم بخوانید:   از ایده تا واقعیت۴: ایده موفق چیست و چه ویژگی هایی دارد؟

استراتژی

اول، باید آن کسی شوید که به رئیستان حس ریاست می‌دهد. خوشش خواهد آمد، نه؟ وقتی مهلت کارها را فراموش می‌کند، به او بگویید: «خیلی از روش مدیریتتان خوشم می‌آید قربان. این که جایی کار می‌کنیم که خودمان مسئول کارهاییم بسیار لذت‌بخش است.»

سپس، خودتان وارد گود شده و رهبری کنید. تمام گیج‌بازی‌ها و نظرات احمقانه را به نفع خودتان استفاده کنید. خرده‌کاری و جمع کردن گندکاری‌های دیگران بس است. اسم خودتان را در پروژه‌ها وارد کنید. داوطلب برگزاری جلسات شوید. با خستگی‌ناپذیری، دائما خودتان را جاهایی نشان دهید که افراد با جایگاه بالاتر ببینند چطور دارید با آرامش کار شرکت را پیش می‌برید. در عین حال، با رئیس ناتوانتان هم مهربان باشید و بزرگوارانه به خاطر کارهایی که همه می‌دانند کار او نبوده است از او تشکر کنید. حالا که صحبتش شد، اگر بهتر از او لباس بپوشید هم بد نیست!

در نهایت، مطمئنا رئیستان در همه‌ی کارها هم بد نیست – بالاخره، توانسته استخدام که شود، نه؟ شاید اصلا در مصاحبه استعداد دارد. شاید هم خیلی خوش‌صحبت است. هر چه که بوده، آن قدری هست که ناتوانی کلی‌اش را پوشش داده است. متواضع باشید و از او یاد بگیرید. شاید مهارتش در آینده به کارتان بیاید.

۳. رئیس حواس‌پرت

رئیستان هیچ ایده‌ای در مورد کارمندانش و گزارش‌هایشان ندارد. اگر از او سوالی ریز در مورد کار یا وظیفه کنونی‌تان بپرسید، با پاسخی گنگ و یا نظری بی‌ربط رو به رو خواهید شد. آیا اصلا می‌داند این شرکت چه کار می‌کند؟ معلوم نیست.

استراتژی

به روشی که وجهه‌اش او هم حفظ شود، در جریان کارها قرارش دهید. همان‌طور که خیلی از مدیرعامل‌ها در کارخانه‌ها و دفاتر قدم می زنند، از رئیستان بپرسید چه زمانی برای پیش‌نمایشی از محصولی که رویش کار می‌کنید، بازرسی دپارتمان طراحی گرافیک و یا گپ و گفتی با مشتریان مناسب‌تر است.

سعی کنید نسبت به او شناخت پیدا کنید. اگر منزوی است و ترجیح می‌دهد در دفترش پناه بگیرد و از مکالمات روزمره دوری کند، در سطحی بالاتر و عالمانه‌تر با او ارتباط برقرار کنید. آیا جالب نیست که در اوقات فراغتتان مجلات مدیریت می‌خوانید؟ مثلا مقاله‌ای خواندید و به نظرتان رئیستان هم از آن خوشش خواهد آمد! یا شاید هم واقعا این شغل را دوست ندارد – شاید برای شغل دیگری در شرکت داوطلب بوده ولی در عوض به این شغل «بی‌هدف» گماشته شده است. سعی کنید چیزهای مهم در نظرش را پیدا کرده و روی همان‌ها تاکید کنید.

این مطلب را هم بخوانید:   قبل از مشارکت این نکته ها را در نظر بگیرید

اگر به انزوا در دفترش ادامه داد، دیگر وقت مدیریت کردن شرایط خودتان است. برای خودتان برنامه‌ای تنظیم کنید. اولویت‌های سه ماهه‌تان این‌هاست. این‌ها مهلت‌های تحویل است. ذی‌نفعان این‌ها هستند و اهداف هم این‌هاست. از رئیس بخواهید امضایش کند. اگر رئیستان به پستی رسید که دوستش دارد، رئیس جدید با مدرک خواهد دید که اینجا کسی هست که کارش را بلد باشد.

۴. رئیس توهمی

مدیرعامل ایده‌های فوق‌العاده‌ای دارد و رئیستان هم گفته تیمش می‌توانند تا هفته‌ی بعد از پس کار بر بیایند. ضمن این که سایر پروژه‌ها را هم به اتمام خواهند رساند. فقط باید با اوضاع کنار بیایید و ناهارهایتان را سر میز خودتان بخورید و همه چیز خوب خواهد بود.

استراتژی

نگذارید رئیس‌هایی که با واقعیات کنار نمی‌آیند وظایف غیرممکنی به گردنتان بیندازند. با اعداد و ارقام و نمودار و فهرست‌ها، تصمیمات و اولویت‌های واقع‌گرایانه‌ی خود را به کرسی بنشانید – بدون این که نیازی هم به اعتراض به حجم کاری‌تان داشته باشید.

از جملاتی مثل «خوش‌بینی‌تان را دوست دارم!» استفاده کرده و سپس تقویمتان را رو کنید. به عنوان مثال، روزهای یک هفته را نمایش داده و جا برای اختصاص یک کار برای هر ساعت خالی بگذارید. سپس از رئیستان بخواهید برای تقسیم کارها در تمام ساعات شبانه‌روز کمکتان کند!

تکنیکی مرتبط: وقتی رئیستان پروژه‌ای عظیم را که باید تا دیروز به اتمام می‌رسید را به شما محول می‌کند، زمانی را با او صرف بررسی همه‌ی گام‌ها کنید. یک نمودار گانت چارت تنظیم کنید. یا اصلا فهرستی با جزئیات دقیق تدوین کنید. دقیق و واضح توضیح دهید که کاری که از نظر رئیستان یک کار است، در واقع ۲۵ قسمت دارد. سوالاتی مثل «چطور می‌توانیم با تقسیم وظایف کار را در مهلت مشخص تحویل بدهیم؟» بپرسید.

از ریاضیات استفاده کنید. مدت واقعی کار را محاسبه کنید. «تیم شش نفره‌ی ما هفته‌ای ۲۴۰ ساعت کار می‌کند. حدود ۹۰ ساعت به انجام کارهای روتینمان می گذرد. می‌خواهید از آن ها کم کنیم؟ نه؟ خب، از ۳۵۰ ساعت باقی‌مانده، علی و سعید تماما درگیر پروژه‌ی شرکت الف هستند پس می‌ماند…»

۵. رئیس بدجنس

آخرین باری که سر کار اشتباهی ازتان سر زد را به خاطر دارید؟ بله، هر کسی باشد به خاطر خواهد داشت – چرا که رئیس اعصاب خردکنتان به همه گزارش داده است. از شدت استرس زخم معده گرفته‌اید و موهایتان ریزش پیدا کرده است. از ترفیع هم که خبری نیست. در واقع شده‌اید یکی از بازیگران فیلم دختران بدجنس نسخه‌ی بزرگسالان.

استراتژی

مستقیما به موضوع رسیدگی کنید. ننشینید و به تعریف و تمجیدهای سطحی و بی‌معنی قانع نشوید.

این مطلب را هم بخوانید:   ۱۰ فهرستی که با تهیه آن ها موفق تر خواهید بود

به خودتان بیایید و بپرسید «به نظرم شما واکنش چندان مثبتی به ایده‌های من سر جلسه‌ی این هفته نداشتید. اگر توضیحی درباره‌ی آینده‌ی مدنظرتان برای پروژه داشته باشیم، ایده‌های بهتر و مرتبط‌تری خواهم داد.»

تا حدی مسئولیت کار را گردن بگیرید («بازخورد مثبتی از شما دریافت نکرده‌‌ام») اما کوتاه هم نیایید. مخصوصا اگر تا الان کوتاه می‌آمدید. واضح است که این روش به درد نمی‌خورد و بی‌تفاوتی‌تان شاید بیشتر و بیشتر رئیستان را عصبانی کند.

بعضی از رئیس‌ها دوست دارند با افرادی کار کنند که با آن‌ها همتا و برابرند، افرادی که مورد احترامشان و پذیرای انتقاد هستند. برای همین شاید سر خم کردن‌های شما برای بهتر کردن اوضاع اتفاقا اوضاع را بدتر هم کرده باشد. با تمام این‌‌ها، اگر رئیستان شایعه‌پراکنی کرده و این طرف و آن طرف آبروی شما را می‌برد، شاید بد نباشد سری هم به منابع انسانی شرکتتان بزنید!

۶. رئیس صمیمی

ای بابا، رئیستان زیادی مهربان است! با چنین داستانی هیچ کس دلش برای شما نمی‌سوزد. اما خب این موضوع مشکلاتی هم دارد. همکارانتان دیر سر کار می‌آیند و مهلت انجام کارها را جدی نمی‌گیرند. خبری از بازخورد مورد نظر شما هم نخواهد بود. شاید هم وقتی کل سال را برای ترفیع گرفتن زحمت کشیده‌اید، ناگهان ببینید رئیستان چندان هم از کارتان راضی نبوده و صرفا با شما خوب برخورد می‌کرده است.

استراتژی

به طور مستمر وضعیت را ارزیابی کنید. فضا را شما دیکته کنید. نگذارید حواستان با گپ زدن‌های دوستانه پرت شود – روراست بگویید «می‌خواهم نظرتان را راجع به کارم بدانم تا بفهمم آیا در مسیر درستی قرار دارم یا نه.» توقعات رئیستان را یادداشت کنید. از رفتار دوستانه و پراحترام رئیستان تشکر کنید اما تاکید کنید که بازخوردی صادقانه می‌خواهید.

همچنین می‌توانید به شکلی سنجیده به مشکلاتی را که این صمیمیت بیش از حد رئیستان پدید می‌آورد اشاره کنید. برای مثال: یک نفر از زیر کار در رو پروژه‌هایش را نصفه و نیمه تحویل می‌دهد و بقیه باید درستش کنند. وقتی رئیس با این آدم مهربان است، مشکل ادامه می‌یابد و جو کلی را خراب می کند. شاید رئیستان وقتی ببیند همه او را «مهربان» می‌دانند کوتاه بیاید.

در ضمن، اگر رئیستان در فیس‌بوک خیلی دوستانه به شما پیشنهاد دوستی داد، وانمود کنید درخواستش را ندیده‌اید و سریعا تنظیمات اکانتتان را چک کنید. سپس با دعوتنامه‌ای شاد و صمیمی در لینکدین بگویید «از ارتباط با شما خرسند خواهم شد. این روزها بیشتر در لینکدین فعال هستم. این مقاله به چشمم خورد و گفتم شاید خوشتان بیاید.»

منبع: The Muse

ترجمه: بیزنس ترند

 
(Visited 42 times, 1 visits today)

درباره نویسنده

شما ممکن است علاقه مند باشید

ترک کردن دیدگاه شما