چگونه از یک کارمند به یک کارآفرین تبدیل شویم؟

چگونه از یک کارمند به یک کارآفرین تبدیل شویم؟

وقتی که من برای اولین بار در سال ۲۰۰۵ به عنوان یک نویسنده مستقل شروع به کار کردم، در زمینه ی شغلی مختلف و زیادی به عنوان کارمند نیز کار کرده بودم. من در برخی از موارد مدیر بودم، اما هنوز هم کارمند اشخاص دیگر بودم، آنچه که متوجه نشدم این بود که من طرز فکر کارمندی را وارد تجارت کرده بودم، و این یکی از دلایل اصلی شکست من بود.

من وقتی کارمند بودم به شغلم به عنوان یک ضرورت نگاه میکردم. من به کاری نیاز داشتم تا بتوانم زندگی ام را با آن بسازم. گاهی اوقات من هرچه داشتم را وارد پروژه هایم میکردم. برایم لذت بخش بود ولی در بیشتر مواقع تلاشم فراتر از کارم میشد. من احساس ناراحتی داشتم از اینکه مسئول نیستم تا بتوانم محیط کارم را کنترل کنم. من به آنچه که در ارتباط با شغلم و همکارم و رئیسم غلط بود نگاه کردم و خیلی دیر فهمیدم اما آنچه که یاد گرفتم در نهایت آزادی کار آفرینی بود. من در سال ۲۰۰۵ احساس به دام افتادگی داشتم و اصلا هم مهم نبود که در آن زمان چه کار جالبی برایم رقم خورده بود ، یک زندان بود.

چیزی که درک نمیکردم این بود که زندان همان دیدگاه خودم بود. تنها چیزی که میدانستم این بود که کار کردن برای دیگران مرا تا مرز دیوانگی میرساند پس به سراغ تجارت خودم رفتم. متاسفانه بیرون آمدن از کار تماما آزادی نبود.

زندان چشم انداز:

سرانجام من رئیس خودم شدم و فکر میکردم که اینگونه همه چیز بهتر میشود. اما از زمانی که کار را از خانه شروع کردم بازهم چیزی اشتباه بود، به افراد یا چیزی که مستحق سرزنش بودند نگاه میکردم، من به این مورد که چگونه مشتریان برخورد بدی دارند ، ساعات کاری طولانی ام، معنی دار نبودن کارم و حتی اینکه من قربانی شرایط اطرافم بودم ، فکر میکردم. آنچه که من طرز فکر کارمندی میخواندم، قدرت بزرگی بود که مرا در زندگی هدایت میکرد، این دیدگاه نادرست باید خراب شود اگر بخواهیم به عنوان صاحبان کسب و کار موفق شویم.

این مطلب را هم بخوانید:   خلاقیت در مدل کسب و کار؛ موردکاوی شرکت زیراکس

اما در اینجا یک وقفه وجود دارد: ترسناک ترین چیز در مورد این دیدگاه زمانی است که در عمق ماجرا باشی ما نمیتوانیم این را ببینیم، ما نمیتوانیم تشخیص دهیم که تفکر ما نگرشمان را تیره کرده چون هر زمانی که به اطراف نگاه میکنیم ، همه را درون یک مه میبینیم. در سال ۲۰۰۸ ، من به عنوان یک نویسنده مستقل تمام وقت شکست خورده بودم. من تا سال ها بعد این را نفهمیده بودم که طرز فکر من یک عامل کلیدی در شکست بود. بنابراین من میخواهم به شما کمک کنم این مشکل را خودتان تشخیص دهید قبل از اینکه خیلی دیر شود.

در اینجا ما سه نشانه داریم که شمارا در نگرش خودتان زندانی میکند:

۱- شما مشتریان خود را خشمگین میکنید:

نگاه کنید، هر فردی یک مشتری بد دارد چه از قبل و یا چه در حال حاضر، اما اگر شما اغلب زمان ها مشتریان خود را خشمگین کنید بدلیل نبود زمان، پول و احترام به آنها فرصت سرزنش کردن میدهید. شما با کمبود زمان و پول و احترام مواجه شدید چون خودتان آن را انتخاب کردید و این بخاطر مشتریان شما نیست، چند ساعت را برای کار میگذارید،

چقدر شارژ میکنید، چه مشتریانی را قبول میکنید و چگونه خودتان را با مشتریانی که برای روزتان انتخاب کردید در موقعیت قرار میدهید، مسئولیت در نهایت به عهده شماست، حالا شما میتوانید ببینید که این خبر خوب یا بدی است، من فهمیدم که این خبر خوبی است ، چرا که اگر انتخاب من قرار باشد من را بدبخت کند، من میتوانم هر کاری برای آن بکنم.

۲- شما منجر به بروز مشکل میشوید:

وقتی کسی از شما میپرسد چگونه کاری را انجام میدهید و یا چگونه تجارت میکنید، شما با دلایلی که شما را به سمت آنچه که علاقه دارید نمیبرد، شروع میکنید، و این در حالی است که شما تلاش میکنید تصویرتان را حفظ کنید و از کسی هم انتقاد نکنید. این گفت و گو مسئله محور است نشانه ای از یک مشکل بزرگتر است. من شما را مجبور به لبخند زدن نمیکنم وقتی مشکل وجود دارد، اما من میگویم اگر شما هر مکالمه ای در مورد کار را با اشتباهات آن شروع کنید، آن وقت شما با چالشی مواجه میشوید که همیشه خود را بهترین فرض نکنید، هر چالشی که فکر میکنید درست است یک نیاز برای شروع کار است.

این مطلب را هم بخوانید:   چرا کارآفرینان برتر معتاد موفقیت هستند

سه روش را بنویسید که شما به واسطه آن می توانید این چالش را بهبود دهید و یا حتی برای چالش جدی از دیگران هم سوال بپرسید.

۳- شما زمانی که کارمند بودید در طول روز طولانی کار میکردید.

پس از اینکه در سال ۲۰۰۵ به طور مستقل و تمام وقت شروع به کار کردم، به یک ماه عسل رفتم بدون آنکه به شکست توجهی کنم، من هنوزم خوشحال بودم چون برای فرد دیگری کار نمیکردم، من بزودی ارزش امنیت ظاهری خودم و پرداخت چکم بصورت منظم را دریافتم.

برای کسی که به وضوح یک کار آفرین متولد شده بود، این یک تفکر عجیب غریب بود، اگر شما سال های زیادی را در آرزوی صاحب کار بودن، سپری کرده بودید، در حال حاضر که این جایگاه دارید، مایل هستید به عقب بروید، از خود بپرسید که چرا شما زمان طولانی برای شخص دیگری وقت خود را میگذاشتید، به خاطر هدف تان و مساله مالی آن بوده؟ من شرط میبندم که دلیل تنها و تنها ترس است.

اگر چنین است، با یک دوست مورد اعتماد صحبت کنید و یک طرح بازی را ایجاد کنید که از طریق آن در زمان گام بردارید.

استراحت کنید:

یک جنبه دیگر از این زندان چشم انداز چیزی است که من آن را طرز فکر کارآفرین میخوانم درتفکر نیاز داشتن به یک عملیات بزرگ و یا یک تیم بزرگ مانند یک کارآفرین فریب نخورید. این طرز فکر در مورد اصول زیر است:

مسئولیت: شما شرایط خود را دارید و میدانید که در بیشتر قسمت ها ، انتخاب های شما نتیجه را ایجاد میکند.

این مطلب را هم بخوانید:   چگونه با راه اندازی کافی شاپ حداقل ۲۴ میلیون تومان در ماه در آمد داشته باشیم ؟

جوابگویی: شما قادر هستید که مسائل را با شخص دیگری به اشتراک بگذارید ، یک مربی یا ناظر ، پیروزی و شکست جز کارهای روزمره زندگی شما هستند.

مثبت اندیشی: شما می توانید نیمه روشن چالش را ببنید و در نهایت شما فعالانه به دنبال نگرش سپاسگذاری، مهربانی و امید هستید .

انعطاف پذیری: شما می دانید که برای تغییر نیاز به رشد دارید . و برای تغییر ، اول باید خود را توسعه دهید و این با کمک افراد دیگر میسر میشود.

پذیرش: آنچه که نمیتوانید کنترل کنید را تشخیص دهید این را قبول کنید و به سمت چیز هایی بروید که میتوانید کنترلش کنید.

بعد از اولین شکستم، برگشتم و باز برای کسی دیگر کار کردم آنهم به مدت چهار سال، وقتی کسب و کار من به طور تمام وقت راه اندازی شد، من این اصول را به عنوان ارزش های اصلی طرح کسب و کار قرار دادم. من در مجموعه چندین ابزار قرار دادم که من را مطمئن میکرد همه چیز بر اساس نظم پیش میرود چیز هایی مثل مغز متفکر و یا مطالعات روزانه ای که موجب توسعه فردی میشود، و مرزهایی که با پول و زمان من سازش نیستند.

شما ممکن است در ذهنتان به من بگویید که من معایب ،روابط و تجربیات را کاملا نمیدانم، حق با شماست من نمیدانم، آیا شما همه چیز را میدانید؟

ما هر کدام چالش ها، بیماری ها، تراژدی ، صدمات و موانعی داریم. هرکدام از ما در بهترین راهی که میتوانیم زندگی می کنیم تا زمانی که یک راه بهتر پیدا کنیم.

آیا شما ترجیح میدهید که دیگران شما را سرزنش کنند آن هم برای شرایطی که میتوانید آن را کنترل یا بهترش کنید؟

کافه بازار

(Visited 176 times, 1 visits today)

درباره نویسنده

شما ممکن است علاقه مند باشید

ترک کردن دیدگاه شما