چرا یک استارتاپ بیش از هرچیزی به سرمایه نیاز دارد؟

چرا یک استارتاپ بیش از هرچیزی به سرمایه نیاز دارد؟

تب استارتاپی

به گزارش ایده و خلاقیت و به نقل از خوشفکری، این روزها استارتاپها موضوع داغ در اکثر سایت ها و وبلاگ های اینترنتی می باشند. تب استارتاپی و دلایل موفقیت و شکست آنها تقربیا تمام سایت ها و وبلاگ های فعال اینترنتی را فرا گرفته است. سایت های فارسی زبان هم به تبعیت از روند جهانی اقدام به بررسی و تحلیل استارتاپهای مختلف می نمایند. که خوشبختانه تحلیل ها و داده کاوی های بسیار مفیدی به زبان فارسی توسط وبلاگ نویسان این مرز و بوم انتشار یافته است که می تواند رهگشای بسیاری از کسب و کارهای نوپا و حتی کهنه کار باشد.

چرا استارتاپ ها اینقدر مهم شدند؟

موضوع استارتاپها قضیه ای جهانی است. مخصوصا در دهه اخیر که شرکت های دات کام زیادی به موفقیت رسیدند بیش از بیش مطرح شده است. دلیل اصلی توجه کنونی به استارتاپها همانا موفقیت های چشمگیری بوده است که خصوصا در حوزه فناوری اطلاعات کسب شده است.

خدمات گوگل یا فیس بوک که جزیی از زندگی روزمره بسیاری از مردم جهان شده است برآمده از استارتاپهای کوچک محلی یا دانشگاهی بوده اند که ناگهان تبدیل به بزرگترین شرکت های دنیا می شوند.

قضیه موفقیت شرکتهای دره سیلیکون که از یک گاراژ خانگی بوده اند همه را شگفت زده کرده است. موفقیت چشمگیر استارتاپهای برآمده از خوابگاه های دانشجویی یا گاراژهای کوچک باعث شده است این رویا برای خیلی ها امکان پذیر جلوه کند و لذا بسیاری از جوانان خلاق و با استعداد همواره در پی راه اندازی استارتاپهای موفق با رویای تبدیل شدن به شرکت های بزرگ می شوند.

استارتاپهای دات کام

با کمی توجه به ماهیت استارتاپهای موفق و ناموفقی که روزانه می خوانیم یا می شنویم یا می بینیم می توان نتیجه گرفت که اکثر آنها حول مسائل مربوط به فناوری اطلاعات و اینترنت و یا اصطلاحا دات کام می چرخند. شاید به ندرت بتوان مثالی از استارتاپ موفق در زمینه کشاورزی، شیلات، دامداری، صنعت چوب، شیمیایی و پتروشیمی و … یافت (که این خود زنگ خطری است که توجه به آن نوشته دیگری را می طلبد).

دلیل گرایش به استارتاپهای دات کام پتانسیل بسیار بسیار بزرگی است که فناوری اطلاعات و دنیای اینترنتی بوجود آورده است. استارتاپ را به اصلاح هوا کردن در دنیای فناوری اطلاعات نیاز به کارگاه و ماشین آلات و سرمایه گذار و وام و خلاصه بدو بدو ندارد. به راحتی با نشستن در خانه و آشنایی با برنامه نویسی و سود بردن از دموکراسی اینترنتی و گردش آسان و سریع اطلاعات می توان خودی نشان داد.

این قضیه ماهیتا خوب است چراکه فناوری اطلاعات و جامعه اطلاعاتی توانسته است به عنوان آخرین انقلاب اطلاعاتی بشر آنچنان پتانسیل بسیار عظیمی برای دسترسی به اطلاعات و به اشتراک گذاری و خلاصه سینرژی و اتحاد نیروها ایجاد کند که نمونه مشابه آن هیچگاه در تاریخ وجود نداشته است. اما خطری که در این رابطه وجود دارد همانا توهم و ساده انگاری افراطی است که در این زمینه وجود دارد. بسیاری از نیروها و استعدادها با مشاهده الگوهای موفق سریعا اقدام به راه اندازی کسب و کار نموده اند که متاسفانه اکثر آنها قبل از متولد شدن شکست خورده اند. شاید به ازای هر استارتاپ موفق بتوان هزاران مورد ناموفق نامبرد که متاسفانه رویکرد خاصی برای تحلیل دلایل شکست آنها مشاهده نمی شود.

یکی از دلایل شکست ها می تواند خوشبینی بیش اندازه به موفقیت استارتاپ و عدم توجه به اهرم های مختلف تاثیر گذار در آن دارد.

چرا موفقیت؟ چرا شکست؟

دلیل زیادی را می توان برای شکست یا موفقیت یک استارتاپ عنوان نمود. با جستجو در سایت ها و وبلاگ های مختلف فارسی زبان می توان تحلیل های مفید و راهگشای زیادی را مشاهده نمود. با یک تحلیل شخصی می توان چندین نمونه از آنها را برشمرد : اکو سیستم کارآفرینی، قوانین تجارت، جذب سرمایه گذار، ریسک پذیری ، خلاقیت، شخصیت کارآفرین،  انعطاف در ایده، کیفیت ایده، بسته بندی مناسب ایده، طعم ایده، بازارسنجی و بازاریابی، ساده سازی، کاهش هزینه های اولیه، توجه به پتانسیل های داشته و نداشته محلی و ملی و… (در این رابطه خواندن این مطلب و این مطلب توصیه می شود.)

این مطلب را هم بخوانید:   چگونه به کسب و کار کترینگ بپردازیم؟

در کنار تمامی دلایل موفقیت و شکست چندین دلیل اصلی وجود دارد که به عقیده نگارنده از بقیه موارد مهمتر و اساسی تر می باشند و توجه به آنها می تواند تاثیر مهمی در موفقیت کسب و کار داشته باشد.

یکی از ریشه های اصلی همانا سرمایه می باشد که در این نوشته قصد بر این است که در مورد آن تحلیل و بررسی شود.

سرمایه، بال پرواز استارتاپ ها

بحث جذب سرمایه برای موفقیت یک ایده همواره در کنار سایر دلایل موفقیت یک استارتاپ قرار داشته است و به آن توجه شده است. اما واقعیت این است که بحث سرمایه مهمتر از آن است که تصور می شود. تا جاییکه با جرات می توان ادعا کرد که مهمترین عامل در موفقیت یک استارتاپ همانا جذب سرمایه می باشد.

در واقع فقط سرمایه است که مانند بالهای پرواز برای یک استارتاپ عمل می کند. سرمایه مهمترین تکه برای پازل موفقیت استارتاپ است. این مساله ممکن است برای استارتاپهای فناورانه و مبتنی بر وب کمرنگ تر جلوه کند اما واقعیت این است که سرمایه برای استارتاپ وبی همانقدر مهم است که برای راه اندازی یک کارگاه تولید لوله های پلی اتیلن. خوشبینی بیش از اندازه به موفقیت استارتاپهای وبی و مشاهده الگوهای موفیت جهانی باعث شده است که مساله سرمایه برای وب-محورها کمتر از سایرین جلوه کند. اما این درست نیست. با کمی دقت در موفقیت کسب و کارها دات کام های بزرگ دنیا می توان نتیجه گرفت که آنها نه تنها بر اساس ایده برخاسته از گاراژ یا خوابگاه بلکه بر اساس مدل جذب سرمایه خود موفق شده اند.

کم سن و سال بودن موسس آنها و موفقیت ناگهانی آنها باعث شده است که بیشتر توجهات به زندگی و عقاید موسس کسب و کارهای بزرگ مانند گوگل، فیسبوک، eBay، آمازون و… به عنوان دلایل موفقیت آنها جلب شود. ما زمانی آنها را شناخته ایم که تقریبا به قله های موفقیت نزدیک شده اند اما واقعیت این است آنها راه دشواری را در گمنامی طی کرده اند تا به اینجا برسند. مرور تاریخچه آنها نشان می دهد اولین گام در موفقیت همانا جذب سرمایه گذار بوده ست.

چرا سرمایه مهم است؟

به نظر من چهار دلیل زیر را برای تاکید بر اهمیت سرمایه در به موفق رسیدن یک استارتاپ می توان ذکر کرد:

۱ – یک دست صدا ندارد:

این مساله همواره در امور روزمره زندگی گرفته تا مباحث کلان وجود دارد. مبنای تجارت جهانی هم بر همین اساس است. در تجارت جهانی به صورت خلاصه هرکس (هر کشور) کاری را انجام می دهد که در آن تخصص و تبحر دارد و دیگر امور را به دیگران می سپارد. این باعث هم افزایی خواهد شد. توجه به سرمایه خصوصا در استارتاپهای وبی که سهل و ساده و کم هزینه به نظر می آیند مهمتر است. ایده استارتاپ پس از آزمایش موفقیت اولیه توسط ایده پرداز برای توسعه آن نیاز به تخصص، زمان، مکان، تجهیزات ، حقوق و دستمزد، پشتیبانی، تبلیغات و… خواهد داشت. و اینها چیزی نیست که توسط یک یا چند نفر شروع کننده های استارتاپ فراهم شود. خوش بینی به تهیه آن هم در قالب روابط دوستانه یا فامیلی خیالی غیر واقعی می باشد.

این مطلب را هم بخوانید:   پیشگام بودن، خوب یا بد؟

۲ – خوشبینی در برآورد هزینه ها:

معضلی که در کسب و کارهای نوپای شکست خورده وجود دارد همانا عدم برآورد صحیح از هزینه های لازم است. کلا برآورد هزینه ها خود نوعی مهارت است که تعارف یا خوشبینی نمی طلبد. برآورد هزینه های پیدا و پنهان کسب و کار نیاز به بررسی دقیق دارد. این کار در کشور های در حال توسعه به صورت ضعیفی انجام می گیرد و برای همین است که بسیاری از پروژه ها در زمان و هزینه پیش بینی شده به انجام نمی رسند. واقعیت این است که هزینه ها بسیار بیشتر از آن است که یک ایده پرداز خوشبین نسبت به موفقیت پروژه اش خواهد داشت. اگر این برآوردها درست انجام گیرد آنگاه فقط یک اهرم می تواند آن را تامین کند و آن سرمایه واقعی نزد سرمایه گذاران واقعی است.

اهرم موفقیت آینده کسب و کار در دست سرمایه گذار است. فقط سرمایه گذار واقعی است که می تواند بسیاری از مشکلات اولیه استارتاپها را رفع کرده و به آنها شکل و ساختار یک کسب و کار واقعی که قادر به ارائه خدمات در سطح ویسع می باشد را بدهد.ایده استارتاپ باید آنقدر جذاب و با کیفیت باشد که بتواند سرمایه های واقعی سرمایه گذار را جذب کند و در غیر اینصورت امید به موفقیت آن کم است.

۳ – انرژی درونی سرمایه:

سرمایه مانند یک منبع انرژی فشرده شده است که حاصل کار و تلاشی است که انجام گرفته است.  ماهیت سرمایه این است که انرژی های اطراف را گرفته و در درون خود متمرکز می سازد. یک کسب و کار نوپا مسلما به انرژی های نهفته در درون سرمایه نیاز خواهد داشت. تمرکز بیش از حد سرمایه ها و عدم به کار گیری آنها در راستای توسعه سبب بحران اقتصادی می شود. این همان دلیلی است که به عقیده برخی کارشناسان باعث رکود اقتصادی جهانی اخیر شده است. ممکن است به همین دلیل باشد که بانک مرکزی آمریکا در چند سال اخیر نرخ سود سپرده های بانکی را کماکان پایین نگه داشته تا علی رغم تهدیدی که برای ارزش دلار دارد به گردش سرمایه در خارج از بانک ها و ایجاد شغل های جدید کمک کرده باشد.

۳ – توان جان به در بردن از ضررهای مقطعی

بسیاری از ایده های استارتاپی به علت ماهیت نوآورانه شان ممکن است در مراحل اولیه تولدشان درآمد آنچنانی را عاید صاحبانشان نسازند.  ممکن است صاحبان کسب و کار بخش بزرگی از منابع خود را صرف شروع استارتاپ نمایند و لذا تحمل شکست آنها بسیار پایین خواهد آمد و همین خطر باعث تلاطم در کسب و کار خواهد شد. به همین دلیل باید سرمایه های جدید در کسب و کار تزریق شوند تا در صورت عدم درآمدزایی در سالهای اولیه امکان ادامه کسب و کار وجود داشته باشد. تحمل پذیری سرمایه گزار یکی از شروطی است که موسسان اولیه شرکتی مانند گوگل از سهامداران انتظار داشته اند.  البته باید دانست که هیچ سرمایه گزاری حاضر به ارائه سرمایه برای آزمایش و خطا نمی باشد. و لذا ایده پرداز باید تمام تلاش خود را برای بهبود و باروری ایده اش انجام دهد تا توجه سرمایه گزار را جلب نماید.

ریشه فقر ملت ها در کتاب «گره سلیمان»

کتاب گره سلیمان که به دست دو اقتصاددان و استاد حقوق نگاشته شده است پا را از این فراتر گذاشته و اظهار می دارد که اساسا ریشه فقر ملت ها (و نه تنها شکست استارتاپها) “معضل اعتماد دوجانبه توسعه” است. یعنی سرمایه گذار و ایده گزار نمی توانند در قالب یک ساختار حقوقی مناسب به شراکت با یکدیگر بپردازند و آنچه باعث عقب ماندگی ملت ها می شود همین معضل اتحاد سرمایه و اندیشه است. مطالب این کتاب بیش از پیش اهمیت وجود سرمایه برای موفقیت یک ایده را نمایان می سازد.

این مطلب را هم بخوانید:   روش‌هایی برای جذب حداکثری مشتری در استارتاپ

ساختاری برای جذب سرمایه

ایده پردازان اولیه استارتاپ باید از مرحله ای به بعد تعصب یا خودخواهی نسبت به ایده خود را کنار بگذارند و به سرمایه گذار بیاندیشند. این مستلزم داشتن فرهنگ شراکت می باشد. سرمایه گذار با ارزشترین کالای خود که همانا سرمایه اش می باشد را فراهم می کند و در ازای آن مالکیت بر بخشی از ایده ، و آنگاه نوآوری و بهره وری ایده پرداز را می خواهد. این هم یک کار فرهنگی است هم یک کار قانونی و حقوقی.

سرمایه های سرگردان و ایده های سرگردان

احتمال اینکه صاحبان ایده خود صاحبان سرمایه هم باشند احتمال ضعیفی است. ممکن است برخی استارتاپها بر اساس روابط دوستانه یا خویشاوندی موفق به جذب سرمایه های جزیی اولیه شوند (و برای همین است در کشورهای در حال توسعه کسب و کارهای خانوادگی موفق تر می باشند). اما این راه حل اساسی نیست. سرمایه و ایده باید در یک بستر قانونی و نه شخصی و خانوادگی به یکدیگر برسند. برای اینکه در اکو سیستم کارآفرینی موفق شد نیاز به اصلاح قوانین و مقررات و ایجاد الگو هایی برای اتحاد سرمایه با اندیشه است.

در هر جامعه ای خصوصا در جوامع در حال توسعه سرمایه های سرگردان و ایده های سرگردان زیادی وجود دارند. جدای از معاملات مسکن و طلا و… در واقع افراد زیادی وجود دارند که سرمایه های خود را بدون داشتن ایده به بانک ها می سپارند چراکه زمان و تخصص لازم برای بهره وری آن را ندارند. کافیست بستری برای اتحاد ایده های سرگردان با سرمایه های سرگردان ایجاد شود. این می تواند مهمترین گام در ایجاد اکوسیستم کارآفرینی باشد.

یکی از موانع سرمایه گذاری، فقدان یا ضعف دیدگاه مدیریت اقتصادی است. این مدیریت با کمبود علم، تجربه و کارآمدی رو به رو است و صرفا سعی می کند که فقط خود و منصب خویش را حداقل یک روز بیشتر حفظ کند و در تمییز بین بد و بدتر، خوب و خوبتر، تمییز بین زمان حال و آینده و تفاوت بین دولتی و غیردولتی، با دشواری روبه رو است و از مجموع امکانات نمی تواند سود جوید.

قدم اول شرکت های بزرگ

با مطالعه کتاب راه گوگل و سایر داستان های موفقیت شرکتها می بینیم که اولین حقیقت ناگفته در مورد موفقیت آنها همانا جذب سرمایه گذار بوده است. این شرکت ها پس از آزمایش اولیه ایده و موفقیت آن در جستجوی سرمایه گذار مناسب بوده اند. مثلا شرکت گوگل در عرضه اولیه خود مدل حراج هلندی (Dutch auction format) را برای جذب سرمایه از طریق عرضه عمومی  سهام (IPO) تطبیق می دهد که در آن حداکثر دموکراسی برای فروش سهام رعایت می شود. اما این فقط در توان آنها نیست بلکه قوانین کشورهای بسترشان دارای مدل ها و الگو های جذب سرمایه برای ایده می باشد. لذا آنها به راحتی و با استفاده از قوانین و الگو ها می توانند سرمایه گذار مناسب را پیدا کرده و در قالب قوانین حقوقی محافظ هر دو طرف سرمایه گذار و ایده گذار به فعالیت و یا شراکت بپردازند. پس از تزریق سرمایه است که آنها می توانند به گسترش خدماتشان بیاندیشند.

مشتاق شنیدن دیدگاه های شما هستیم

در پایان می توان نتیجه گرفت آنچه از همه مهمتر است برای موفقیت یک کسب و کار همانا وجود مدلی برای سرمایه گذاری مشترک بر روی ایده می باشد. لذا از شما خواننده محترم دعوت می شود در این مورد تجربیات شخصی یا حقوقی(محلی یا ملی) و یافته های خود را با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.

(Visited 98 times, 1 visits today)

درباره نویسنده

شما ممکن است علاقه مند باشید

نظر (1)

ترک کردن دیدگاه شما